هفت پاراگراف اعتراضی

بدست • 2 مارس 2012 • دسته: جامعه و سیاست٬ همه نوشته ها

۱- این روزها که منتهی شده بود به انتخابات، تلویزیون به شکل خیلی دیوانه کننده ای و در تعداد بسیار متنابهی با توجه به شرایط داخلی و خارجی دایما اشاره می کرد که رای دادن در انتخابات می تواند پشتوانه ای باشد برای چانه زنی های بین المللی و از قول مسئولین نظام و مصاحبه های مردمی این پیغام را منتشر می کرد.

جناب رسانه ملی سلام
احتراما به استحضار می رساند من هم با نظر شما موافقم. یعنی ما خیلی زودتر این را می گفتیم که رای مردمی پشتوانه یک نظام مردمی است و مشروعیت آور است و برای چانه زنی های بین المللی موثر است. اشاره می شود رای مردم که فقط در انتخابات متجلی نمی شود. همواره این شرایط هست. چرا موقعی که برنامه دیروز امروز فردا می ساختید و یا در هنگام پخش اعترافات حجاریان و ابطحی و شریعتی و عطریان و … و هزار جای دیگر به این نکته توجه نمی کردید. همچنین یادآوری می شود همواره با رای دادن نیست که می توان نظری را ارایه کرد گاهی هم می توان با رای ندادن، سکوت کردن و از این جور رفتارهای بشری نظر داد.
امید است پس از انتخابات نیز بر روی حرفتان بمانید و رای و نظر مردم را پشتوانه نظام اسلامی بدانید و اعمال نمایید.
و من الله التوفیق.

۲- اساسا حق رای یک مسئله بسیار شخصی است. یعنی من به عنوان یک شهروند خودم و فقط خودم تصمیم می گیرم که رای بدهم و به چه کسی و حتی کجا و یا رای ندهم. به همان اندازه ای که ممکن است کسی که می پرسد چرا رای ندادی رفتار زشتی انجام داده باشد، کسی هم که می پرسد چرا رای دادی رفتار زشتی می کند.
آقای خاتمی هم یک انسان است. عضو همین جامعه و شخصا می تواند درباره حقوقش تصمیم بگیرد. من تمام کسانی را که می گفتند چون خاتمی رای نمی دهد، رای نمی دهیم آدمهای بدبختی می دانم، همانطور که تمام کسانی را که چشم بسته به طرفداری از این یا آن به لیست یا کسی رای می دهند یا نمی دهند را.

۳- خانمی را می شناسم که در روزنامه ای کار می کند با عنوان اصلاح طلبی. ایشان در یک روزی به من گفتند که در انتخابات نمی خواهند خود و روزنامه شان عملی انجام دهند. اما همه کاری کردند. از همه شخصیتهای اصولگرای حالا منتقد دولت حمایت کردند و حتی یکبار روزنامه شان به پای یکنفر موافق دولت هزینه کردند. واقعا دانایی ما از سیاست چقدر است. همین قدر که فکر کنیم می توانیم با یک جمله راهمان را از کسی جدا کنیم که توسعه سیاسی او بود که الان امثال ایشان می توانند راست راست راه بروند و حتی راهشان را جدا کنند.
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
آیین کلاه داری و سروری داند

۴- من تابع نظر جمعی هستم و همان رفتاری را کردم که باید. رای ندادم. اما واقعا با رای ندادن مخالفم. ولی خوب کار جمعی را مطلوب تر می دانم. شاید اگر همین کار جمعی پس از انتخابات مجلس ششم و شورای اول و ریاست جمهوری نهم درست انجام می شد الان وضع اینقدر برای ما ناخوش آیند نبود.
شخصا درک صحیحی از رای ندادن خصوصا در انتخابات مجلس ندارم. ریاست جمهوری و یا در هر رای گیری دیگری اگر شرکت نکنیم، در صورتی که نتیجه فاجعه آمیز باشد می توان جمعش کرد. اما مجلس را طبق قانون اساسی نه می توان منحل کرد و نه نماینده ای را از مسئولیت نمایندگی عزل. من نمی فهمم چرا باید وقتی بخشی از حقوق طبیعی یکنفر را به او نمی دهند آن شخص باید از بقیه حقوقش هم به اعتراض دست بکشد. این کجایش اصلاح طلبی است.

۵- تصور کنید جرا تلاشهای فعالین اطلاح طلب پس از انتخابات ۸۸ به نتیجه نمی رسید. اگر مجلس وزنه قوی تری بود برایشان آیا موفق تر نبودند. تعداد اطلاح طلبان مجلس هشتم آنها را از تصویب حتی یک طرح ساده ناتوان ساخته است. اگر در این انتخابات اصلاح طلبان با حضور موثر حداقل ۱۰۰ کرسی را بدست می آوردند، می توانستند هر کاری می خواهند بکنند. خودمان را از حق تصمیم گیری برای مملکت در ۴ سال محروم کردیم. اگر همین فردای انتخابات شروط آقای خاتمی محقق شود چه. چه کسی بازنده میدان است.

۶- همواره بر این تاکید دارم:
مبارز عزیز خارج نشین، تخم ما برای لگد خوردن نیست، لگدمان هم برای زدن در تخم کسی نیست. پس اگر تخمی داری برای لگد خوردن بیا خودت لگد بزن، ما هم در رکابت شمشیر می زنیم.

۷- شخصی از خیابان رد می شده می بیند که ۲ نقر آقا محکم در حال لگد زدن به میان پای یکدیگر هستند. صدایشان می کند و می گوید اساتید چه می کنید این کار خطرناک است و درد دارد، آنها در جواب می گویند نگران نباش پوتین به پایمان کرده ایم.
حال امثال خاتمی و هاشمی هم در این میانه دعوای ۲ طرف مثال این آقای تذکر دهنده شده است. خیلی دلم می خواهد کروبی که آزاد شد مثالی را که در ذکر تشابه یکی از اعضای ارشد حزبی اصلاح طلب و یکی از اعضای شورای نگهبان در ملاقات خانواده آقای عرب سرخی زد برای عموم ذکر کند.

دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.