Veraji on Asab = VOA

بدست • 6 مارس 2010 • دسته: جامعه و سیاست٬ همه نوشته ها

۱. ماجرای بعد از انتخابات ایران در سال ۸۸ بسیار پیچیده شد و هر روز بر پیچیدگی آن افزوده می شود، بطوری که اگر گره‌ای از گره‌ها باز می‌شود در اندک زمانی گره‌ای دیگر با بزرگی و پیچیدگی بیشتر برآن افزوده می‌شود و حداقل در ظاهر اینگونه است که تلاش همه در یافتن راه حلی برای برون رفت از این وضعیت (بحران، فتنه، اتفاقات و …) است.
۲. بر اساس طرح مفروض در بالا که تلاشی وجود دارد برای برون رفت از وضعيت فعلي، هر کسی به طرح نظری می پردازد. ابزارها متفاوت است مانند راه حلها، اما اهداف یکی؛ برون رفت و حرکت رو به جلو، در مقاله، وبلاگ، روزنامه، تلوزیون و انواع دیگر رسانه‌ها در هر لحظه نظری مطرح و نقد و بررسی پیرامون آن شکل می‌گیرد، داخلی و خارجی.

۳. معظل اینجاست که وقتی رسانه مناسب نیست از آن نظر که در ظاهر اصول حرفه‌اي رعايت مي‌شود ولی در باطن نسبت به همان اصول پایبندی وجود ندارد و نسبت به رسانه های با صداقت نیم بند در داخل هم جفا صورت می گیرد و زير فشار قرار می گیرند خود به خود با طرح نظرات نا مناسب و اتخاد مواضع نادرست از سوي دلسوزان ! آن طرف آبي زمینه برای انحراف یک جریان مهیا می شود.
۴. پس از انتخابات نیاز به یک رسانه و در یافت تحلیل و اخبار از سوی حاميان جریان معترض احساس می‌شد. چرا که رسانه دولتی کشور به عنوان ملی خود پايبند نماند و اقبال این جریان را از خود گرفت و به رهبران جريان معترض هم اجازه داشتن رسانه جدا و يا استفاده از رسانه ملي داده نشد از این روی « بی بی سی و صدای امریکا» اقبال حاميان این جریان را به خود متمایل کردند هرچند البته نبود راهي به غير از اين براي آنها. در ماههای اخير با محدود سازی پخش «بی بی سی» در کشور و عدم محدود سازی صدای آمریکا ! طبیعتا بخشی ازحاميان جریان معترض از نتها گزینه موجود رسانه‌ای، تنها گزینه را انتخاب کرده اند.

۵. صدای امریکا مغرض است؟. اگر نیست پس چرا دایما در حال ایجاد انحراف در یک تفکر و جنبش اجتماعی است؟امثال سازگارا و نوری زاده ویا تحلیل گران هفت رنگ از دانشگاههای بی رنگ دایما در این شبکه در حال ارایه تحلیلهایی هستند که بیشتر شبیه اضهارنظر شخصی و آنهم البته از سر ناآگاهی است. چرا كه اولا در مقام تحليل گاهي به سوي انتقاد از رويكردها و نطرات يكديگر سر مي خورند و گاهي هم باز در مقام تحليل شروع به ارايه راهكار و تعيين اهداف مي‌كنند و در پاره‌اي موارد حاميان جريان معترض را هم كه مثال مادري هستند كه فرزند از دست داده و به دنبال راه‌حلي براي آرامش هستند را به انحراف مي‌كشند از جمله در وقايع روز عاشورآ كه طبيعتا باب طبع هيچ گروه و جناحي از معترض و موافق در چهارچوب نظام نبود.
آخر کدام تحلیلگر در مقام تحلیل از یک جنبش اجتماعی، در تبیین اهداف جانب صداقت را نگه نمی‌دارد و در آن انحراف ایجاد می‌کند و یا کدام تحلیلگر برای مخاطبین خود ساعت و محل تجمع تعیین می‌کند. آیا این انحراف نیست؟.
بارها و بارها سران معترض به پایبندی خود بر قوانین دست بالایی نظام از جمله قانون اساسی تاکید کرده‌اند و حرکات و اعتراضات خود را در این قالب ساماندهی می‌کنند اما این تحلیلگران که مثال دایه مهربانتر از مادر دارند همواره در تلاشند تفکرات خود را به جای اهداف بنشانند. و یا بدتر از آن استفاده از تحليلهاي روزنامه نگارانی است که نتوانستند با تحلیلهایشان برای خودشان راهی مناسب انتخاب کنند اما اکنون در مقام تحلیلگر در آمده اند، کسانی که غالبا نتوانستند خانواده خود از محاق تفرقه نجات دهند حالا چرا بر طبل وفاق برای میلیونها می کوبند.آیا موفق می شوند؟
۶. غرض ورزان داخلی تحلیلها و نطرات غلط این جماعت تحلیلگر را به جای اهداف و قراردادهای این جنبش برداشت می کنند و به جای آن جماعت تحلیلگر سودجو، فعالان داخلی را ماخذه می‌کنند و جالب این است که جماعت تحلیلگر با اینکه می دانند این اتفاق براي افراد فعال در داخل می افتد، به ارايه این تحلیلها ادامه می دهند گویی که عمدی در کار است و غرض ورزان داخلی هم چون آنها به این سوء برداشت و ماخذات بي دليل خود ادامه می دهند باز گویی که عمدی در کار است و چرا نباید این پرسش مطرح باشد که وقتي این دو گروه به عمدشان در عين اطلاع ادامه می دهند و این وسط یک جنبش و طرفدارانش را قربانی می‌کنند يكي هستند.
آیا نباید گمان برد این دو جريان که در ظاهر یک هدف را دنبال می‌کنند در اصل یک گروهند، اینکه با هم فرضا هماهنگند برای من فرع ماجراست، اصل اینست که لااقل با هم یک راه را می پیمایند و آن هم نابودی جنبش یک رنگ و یک صدای داخل است كه هيچ قصدي جز اصلاح و تذكر ندارد آنهم با استفاده از مجالهاي قانوني.

دیدگاه خود را بیان کنید.