حق هنرمند طرد نیست، حق منتقد شلاق

بدست • 25 آگوست 2014 • دسته: عکاسی٬ همه نوشته ها


بدون هیچ مقدمه‌ای سر اصل مطلب،

امروز صبح در بین ایمیل هام ایمیلی از روشن نوروزی بود با عنوان “۲۴۰ عکاس در نامه‌ای به مدیرکل میراث فرهنگی قزوین: ما هم منتقدیم؛ از ما هم شکایت کنید! ” که بعد از مطالعه چند تا نکته به ذهنم رسید که به اشتراک می‌گذارم.

یکم – باید از روشن نوروزی سپاسگزار بود و تلاشهایش را ستود که واقعا در عکاسی سنگ تمام گذاشته و بصورت فعال و خودجوش حرکاتش مانند ستاره‌ای در حال درخشیدن است.

دوم – من ابتدا دنبال نقد نوشته خلیل امامی گشتم و مطالعه کردم. کاری که نمی‌دانم چند نفر از امضا کنندگان محترم انجام داده‌اند. به نظر من فارغ از منصفانه بودن یا غیر منصفانه بودن، بسیار ابتدایی و غیر کارشناسانه است برعکس نکته‌ای که خودش گفته بود. از لحن نوشته‌ها و کلمات قاعدتا به این نکته می‌توان پی برد نقاد کمی هم اغراض شخصی را در ذهن داشته است. مثلا چرا از من کتاب در نیاوردند. توصیه می کنم بجای اینکه اینقد در عکاسی عیب جو باشیم کاری از پیش ببریم.
مثلا اگر سالها جشنواره‌های عکاسی را نقد کنیم ارزشش بسیار کمتر از کار روشن نوروزی است که با جشنواره شید در حال نقد وضعیت عکاسی بلکه خود مملکت است. اتفاقا به دوست قدیمی خلیل امامی باید عرض کنم :
بقد و چهره هر آن کس که شاه خوبان باشد ……………….. جهان بگیرد اگر دادگستری داند

سوم – در ایران سالهاست با پول بیت المال کتابهای بسیار بی کیفیت منتشر می‌شود در همه حوزه‌ها خصوصا عکاسی. من کتاب را ندیدم قضاوتی هم ندارم ببینم هم قضاوتی ندارم اما ظاهرا فقط این یکی به دست شما رسیده. اصلا سوال بهتر. در کنار همه اینها بودند فعالیتهایی را که ارزشمند هم بودند همین جشنواره شید یا دو مورد که خود من مستقیم به عنوان یک همکار درآن دخیل بودم. اصلا کسی تشویق هم نکرد.

چهارم – جواب این مدیر کل محترم و برادر ارزشی و جبهه رفته و انقلاب دیده را هم خواندم. کاری که نمی‌دانم چند نفر از امضا کنندگان محترم انجام داده‌اند. یکجوایی دلخوریش درست بود. هم بخاطر سنش هم بخاطر موقعیتش. اما نه بخاطر تخصصش. چرا که متخصص و هنرمند اینگونه با جوانترهای همشهری و هم صنفش روبرو نمی شد. دوست عزیز من اگر قسمت شود در چند روز آینده تلفنی مزاحمتان خواهم شد اما گمان نمیبرید کمی هم تند رفته‌اید. شما یادداشت را ” توهين‌آميز،‌ مغرضانه و عصباني از آقاي خليل امامي ” نامیدید. از نطر هیچکس این هم درست نیست.
خود را “هنرمند پيشكسوتي كه سال‌هاست عكس‌هاي روزهاي خون و آتش او از پاييز و زمستان ۵۷، يادآور دي و بهمن خونين قزوين در كهن‌ترين خيابان ايران مي‌شود و بسياري از عكس‌هاي دوران دفاع مقدس وي در قاب عكس بالاي سر قبور مطهر شهداي شهر نشسته ” نامیده‌اید. خوب به همین اندازه اگر هستید از شما انتظار است که عمل تراوش کند. دادگاه و شکایت و اینجور مسایل زیبنده شانی که خود برای خود در نظر گرفته اید هست؟ اتفاقا من جای شما بودم پس از حکم دادگاه شکایتم را پس می‌گرفتم که همین شانی که ذکر شده را به اثبات رسانم تا اینکه با گفتن “شکایت‌اش در دفاع از حقوق انسانی بوده و اگر مدیران سازمان میراث‌فرهنگی تصور می‌کنند با پیگیری این شکایت حاشیه‌ای برای سازمان ایجاد می‌شود استعفا می‌دهد اما از شکایت و توهین‌ها نمی‌گذرد.” خودم را اثبات کنم. من اعتقاد ندارم شما صاحب حق نیستید اما توقع دیگری از شما می‌رود.

وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی ……………….. وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند

پنجم – دوستان عزیز، ما در عکاسی باید یاد بگیریم اولا با نقد کسی را ترد نکنیم و ثانیا به بهانه دفاع از حقوق عکاسی حقوق اجتماعی کسی را زیر پا نگذاریم و ثالثا حقوقمان را به نوعی پیگیری کنیم که وجه عکاسی را زیر سوال نبریم. در این ماجرا هر دو طرف دچار افراط هستند که امیدوارم زودتر دو همشهری با هم کنار بیایند و مشارکت کنند نه اینکه بر علیه هم باشند. به اندازه کافی در سالهای گذشته دعوا کرده و وقت را هدر داده ایم. امروز فرصت این کارها نیست.

یک دیدگاه »

  1. سپاس پیام عزیز. فارغ از اینکه این یادداشت را درست یا غلط بدانم، گفتمان ایجاد شده به واسطه این ماجرا را مفید میدانم. انشا الله بیشتر و بیشتر شود.