چند معترضه
بدست پیام برازجانی • 9 جولای 2008 • دسته: عکاسیدر آستانه انتخابات مجدد انجمن صنفی عکاسان مطبوعات و البته نکاتی را که مدتهاست دوست دارم اینجا به اشتراک بگذارم اینجا می نویسم و اسمش را می گذارم برای همه شیفتگان عکاسی.
من خیلی درتاریخ عکاسی که در این مملکت جاری است عمری ندارم.این چند سالی هم که با واسطه و بی واسطه ، حضور داشتم، نتوانسته ام بگونه ای باشم که جزء شناگران محسوب شوم.شاید بیشتر پایی بر آب دارم تا اینکه تنی در آب.
وضعیت موجود و غالب در عکاسی همیشه برای من سوال بر انگیز بوده و شاید بارها این سوال را از خودم پرسیده باشم که چرا اوضاع بدین سان است.
در عکاسی و یا بهتر بگویم در این چند سالی که دیده ام و بوده ام اتفاقات و فعالیتهای بسیاری رخ داده که شاید حد اعلای آن همان تصمیم برای راه اندازی انجمن ملی عکاسی بود که اجماعی حداکثری داشت هر چند گروهی مخالف بودند و تا آخر هم بخاطر اکثریت کوتاه نیا مدند.در مدتی هم که در خانه عکاسان بودم چه در مدیریت قبلی و چه در مدیریت کنونی و کمی از نزدیک سختی برگزاری یک جشن یا یک فعالیت را می دیدم همیشه از رفتارهای پس از آن متعجب زده می شدم.
به نظرم در عکاسی صدای اعتراض بسیار رساست و هر وقتی که دلت بخواهد و گوشی تیز کنی حتما صدایی برای اعتراض به گوش می رسد و یا حتی اگر دلت پر باشد چشم که بجنبانی حتما موضوعی برای معترض بودن پیدا خواهی کرد و از همه بدتر همین خود من که غر غرو ترینم.
وقتی مسابقه کاوه به هر دلیلی تعطیل شد من خیلی به این موضوع فکر می کردم که چرا نباید عکاسی ایران روی یک جشنواره با سن ۲ رقمی را به خود ببیند و چرا باید جایزه کاوه مثلا پس از ۳ دوره و به هر حال با هر کیفیتی تعطیل شود و جالب تر آنکه اصلا هیچکسی هم نظری ندهد حالا اعتراضی ، انتقادی، تشویقی اصلا هر حرکتی.
قبل تر ها هم از همان زمانها که سعید جانبزرگی شهید شد برای من شبیه همین حالا بود که چرا هیچکس احتمالا حرکتی درباره او نمی کند و حداقل به بهانه او کاری نمی کند.این دو مصادف شد با یک پیشنهاد من در خانه عکاسان در سال گذشته که با توجه به اینکه سیاستگذاران جایزه کاوه دیگر نمی خواهند ادامه دهند ما بیاییم برای عکاسی خبری مسابقه ای بگذاریم که البته نه در ادامه جایزه کاوه اما برای اینکه احساس مشترک ان بود که اینچنین جشنواره ای در فضای عکاسی خبری لازم است و من نام سعید جانبزرگی را پیشنهاد دادم که با تدبیر دبیر منتخب شورا بخشی دائم برای این مسابقه به سعید تعلق گرفت.به هر حال همه تقریبا ماجرا را می دانند که در نهایت چه شد.اما جه شد من ظاهرا متفاوت است.
مقاله روزنامه کیهان مرا خیلی رنجاند همانطور که جواب حوزه بقیه را.اما من تا آنجایی که شنیدم همه به حوزه و خانه و سوره بابت جواب، بد بیراه گفتند و هیچکس نرفت سراغ اصل موضوع که اصلا این طرح موضوع از کجا بود در کیهان.
راستش را بخواهید من از چند آشنا نویسنده را پیگری کردم و متاسفم که بگویم رسیدم به یک آشنا.از جرم آشنا که به نظر من در حق عکاسی شده که بگذریم ذکر چند نکته جالب است که اصل موضوع مرود نظر من هم همینهاست.
در آن زمان و پس از پاسخ حوزه هنری بجز مطلب حسن و چند نظر بی ربط دیگر که بیشتر جنبه تسویه حساب شخصی داشت مطلبی منتشر نشد.برای من همواره این سوال بود که چرا همه در باره مطلب کیهان سکوت کرده اند یعنی با کیهان موافقند.بالاخره منظورشان چیست.اینکه حوزه جوابی نامربوط داده بود درست اما مسابقه سوره که ایرادی نداشت چرا هیچکسی چیزی درباره خود مسابقه نگفت.چرا کسی از این داورهای بنده خدا اصلا دفاع نکرد.درست مثل زمانی که مسابقه کاوه تعطیل شد.
حتی وقتی من مطلبی را درباره و به پاسخ مطلب کیهان نوشتم و در همین جا منتشر کردم و درباره ورلدپرس فتو و حضورش در ایران نوشتم برگزار کننده آن کلاسها تماس گرفت و درخواست حذف آن بخش را داشت.بالاخره یا با کیهان موافق بودند و یا مخالف.سکوت به چه معنا می توانست باشد.بعدترها وقتی مسابقه ای برگزار شد که سطح کیفی پایینی داشت و می توانم قسم بخورم که حداقل۴ برابر سوره خرج داشت و قرار بود داوری از بنیاد صهیونیستی ورلدپرس فوتو دعوت کند که هنوز هم اعتقاد دارم بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت همان کیهان سکوت کرد و اصلا چیزی نگفت از صهیونیسم در ایران و …
اهل فن قضاوت کنند نمایش فقر فرهنگی و اقتصادی مسلمانان در این مسابقه ضرر بیشتری داشت و یا چند عکس خبری بارها منتشر شده در رسانه های کشور.کیهان دلسوز چرا نفهمید.آن آشا چرا سکوت کرده بود.و برادر برگزار کننده کلاسهای صهیونیستی چرا نگرانی نداشت از انتشار خبرهایی در باره حضور داور و نماینده صهیونیسم در ایران.
یا اصلا هیچوقت هیچ جا نخواندم که انجمن ملی چه شد.بالاخره ۱ روز تمام رای دادیم و نماینده انتخاب کردیم و چند نفر هم که اصلا نرفتند در جلسه و ….
اما اگر چکیده بگوییم اینطوری می شود گفت که:
اینقدر گفتند مسابقه کودک و نوجوان سوره بد ایست تا تعطیل شد.
فلان مدیر تیم ملی دارد و بد است که داشت تا رفت.
بعدی هم که آمد از راه نرسیده بستندش به آتش انتقاد و همکاری نکردن.
در باره جایزه کاوه اینقدر بیراه گفته شد تا بسته شد.وقتی هم بسته شد بجز چند جوان بدبخت کسی نگفت خرت به چند
سوره هم که صهیونیستی بود.
جهان اسلام هم که قرار بود جلوی فیلم ۳۰۰ بایستد معلوم الحال.
انجمن ملی هم که یک خوابی بود دیدیم خوش گذشت.
ارشاد هم میلیارد در سینما و کتاب خرج می کند چندرغاز عکاسی را نمی دهد فدای سر همه گور پدر دوسالانه.
انجمن صنفی که خواب است مبارک است انشاءالله
عکس ملت را بدون اسم می زنند فتبارک الله
خبرگزاری ها عکس مجانی می دهند طیب الله
و برای این یکی لطفا کف مرتب:
برگزاری مجدد انتخابات انجمن صنفی عکاسان مطبوعات.
نقش ما در این میان چیست و چه باید باشد ، شاید مطلب بعدی!
پیام برازجانی
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پیام برازجانی